واژه «معماری مدرن» نوعی از طراحی و ساختوساز معمارانه را توصیف میکند که براساس نگرش اجتماعی، هنری و فرهنگی به نام مدرنیسم شناخته میشود. این سبک معماری بر آزمایش، رد «قوانین» از پیش تعیینشده و آزادی بیان در هنر، ادبیات، معماری و موسیقی تاکید دارد.
جنبش مدرن در معماری در قرن بیستم، پس از جنگ جهانی اول شکل گرفت. پیشرفت در مهندسی، مصالح ساختمانی، برابری اجتماعی، سلامت و صنعت، آنها را به هم نزدیک کرد و این درحالی بود که سبکهای پیشین رد میشدند. همین موضوع طوفانی به پا کرد و معماری پا به عرصه جدیدی از طراحی گذاشت.
معماری مدرن سعی داشت به حل مشکلی کلیدی نیز کمک کند و آن مسئله چیزی نبود جز رونق جمعیت شهری. مهاجرت و صنایع جدیدی همچون فولادسازی، مردم را از روستاها به سمت شهرها جذب میکرد و همین امر نیاز به دفاتر، کارخانهها و مساکن جدید را به وجود میآورد.
تکنیکهای تولید انبوه به این معناست که ساختمانها و حتی مبلمان خیلی سریعتر و ارزانتر تولید شوند.
در طول سالها، معماری مدرن در تمام دنیا گسترش پیدا کرد و با شرایط هر منطقه سازگار شد تا نیازهای بومی و حساسیتهای طراحی هر منطقه را برآورده سازد. معماران مدرن نیز بهدنبال این بودند که چگونه مصالح میتوانند بر طراحی اثر بگذارند.
5 رکن اساسی ایدئولوژی و طراحی در معماری مدرن
1. مصالح ساختمانی جدید
پیش از شروع قرن 20، مصالح ساختمانی به عناصر سادهای همچون آجر، سنگ و چوب محدود میشدند اما ابتکارات علمی منجر به خلق مصالح جدیدی همچون تولید انبوه شیشه، فولاد، بتن مسلح و چدن شدند. ازاینرو ناگهان دنیای هیجانانگیزی به معماران رو کرد و آنها میتوانستند با مصالحی که در گذشته بهسادگی در دسترس نبودند به آزمایشهای مختلف دست بزنند.
2. پیشرفتهای مهندسی
تکنیکهای مهندسی تا حدی پیشرفت کردند که ساختمانها میتوانستند از مصالح جدید بهره ببرند و به معماران اجازه میداد تا ساختمانهایی را طراحی کنند که دیگر برای ایستایی به دیوارهای ضخیم باربر وابسته نباشند. برای آنها این امکان فراهم شد که ساختمانهای بلندتری بسازند (تولد آسمانخراشها) و ساختمانها، نازکتر، سبکتر و دارای سطوح وسیع شیشهای شدند.
معماران پلانهای وسیعی با فضاهای داخلی بزرگتر طراحی میکردند، چون دیگر به دیوارهای داخلی زیادی احتیاج نبود و دیوارهای خارجی را نیز میتوانستند بهگونهای بسازند که نمود بیشتری داشته باشد اما با مصالح سنتی چنین امکانی فراهم نبود.
بهخصوص در روزهای اولیه معماری مدرن، معماران و طراحان از مصالح ساختمانی جدید و تکنیکهای ساختوساز بهصورت آزمایشی استفاده میکردند، چون درک درستی از چگونگی اجرا و عملکرد آنها در سالهای آتی نداشتند. در نتیجه میبینیم برخی از ساختمانهای مدرن امروزه با زوال و فرسودگی روبهرو هستند.
3. تبعیت فرم از عملکرد
پیش از مدرنیسم، معماران عادت کرده بودند طراحیهای خود را به سبکها و فرمهای تاریخی ارجاع دهند. در قرن نوزدهم، سبکهای رایج شامل هنرهای زیبا، گوتیک احیاشده و نئوکلاسیک بودند. در این سبکها، هدف ساختمان خیلی بر طرح آن تاثیر نداشت. اما مدرنیسم این ایده را مطرح کرد که ساختمان باید کارکرد صحیحی داشته باشد و ظاهر آن میتواند تابعی از کارکرد آن باشد.
در نتیجه معماری مدرن به مینیمالیسم رو آورد؛ خطوط ساده و مستقیم، ترکیببندی کاملا متعادل، مصالح ساختمانی آشکار و نداشتن تزئینات یا ارجاعات تاریخی. چندلر مککوی، متخصص ارشد موسسه حفاظتی گتی، در اینباره میگوید: «ساختمان مدرن باید نشاندهنده کاربری آن باشد، اینکه یک ایستگاه اتوبوس است یا مدرسه یا کتابخانه، باید با یک میدان ایتالیایی تفاوت داشته باشد. پس عملکرد یک عامل کلیدی است.»
برای مثال در سال 1932 آلوار آلتو آسایشگاه پایمیو فنلاند را طراحی کرد که برای اسکان بیماران مبتلا به سل ساخته شده بود. او در این ساختمان از مصالحی استفاده کرده بود که بهراحتی تمیز شوند، هیچ لبه تیزی در طراحی وجود نداشت، تزئیناتی که کثیف شوند در طرح دیده نمیشدند و پنجرههای متعددی را برای «نوردرمانی» که معتقد بود بهترین راهحل برای درمان سل است در جایجای ساختمان قرار داد. آلتو بخشهای مختلف ساختمان را در بالهای جداگانه قرار داد تا بیشترین نور و هوای تازه را دریافت کنند. طرح او در راستای بهبود هدف ساختمان عمل میکرد.
وقتی مدرنیسم به دهه 1980 رسید، برخی معماران شروع به زیر سوال بردن مینیمالیسم کردند که مشخصه اصلی معماری مدرن به شمار میرفت. این ایده که معماری به ارتقای پیشرفت اجتماعی احتیاج داشت و با وجود پیشرفتهایی که قرن بیستم به خود دیده بود، دیگر ضرورتی برای این امر احساس نمیشد. از طرفی چون اصول معماری مدرن تا حدود زیادی مشخص شده بود و دیگر کسی کارخانه یا دفتری را به سبک گوتیک طراحی نمیکرد، اصل «فرم تابع عملکرد» کنار رفت و فرمهای سنتی مجددا احیا شدند.
پستمدرنیسم با ترکیبی از سبکهای طراحی، ارجاعات تاریخی به فرهنگ مردمی و تقلید و افراط روی کار آمد. معماری معاصر واژهای است که اغلب برای توصیف معماری قرن بیستویکم استفاده میشود و سبک واحدی ندارد. معماری معاصر ممکن است شامل عناصری از مدرنیسم، پایداری و پیشرفتهای مهندسی و فنی جدید باشد.
بااینحال تفاوت سلیقه بین معماران و کارفرماها منجر شده که گاها تزئیناتی در نمای ساختمانی به کار رود و آن را همچنان مدرن بدانیم، پس میتوان گفت معماری مدرن همچنان به رشد خود ادامه میدهد.
4. راحتی و سلامت
این ایده که یک خانه یا حتی ساختمان تجاری باید بهنحوی طراحی شود که راحت باشد، باور کنید یا نه، تفکری بود که از مدرنیسم نشأت میگرفت. ما از معماری مدرن عناصر خوبی را وام گرفتهایم؛ ارتباط با فضای باز، اتاقهای بزرگ و حجم عظیم نور.
در قرن بیستم هر چقدر دانشمندان بیشتر درباره بیماری، بهداشت، تغذیه و سایر اصول بهداشتی یاد گرفتند، معماران هم عناصری را در طراحی به کار بردند که مکمل این یافتهها بود. برای صحتسنجی این ادعا میتوانید ساختمانهای قبل از معماری مدرن را بررسی کرده و ببینید که چقدر پنجرهها کوچک، اتاقها و دیوارها زیاد و جدا از طبیعت و اقلیم بودهاند.
5. پیشرفت اجتماعی
جنبشهایی مانند حقوق زنان و کارگران در قرن بیستم شکل گرفت. آگاهی درباره نابرابری اجتماعی افزایش یافت و ایده دسترسی همگان به مسکن، محل کار و فضای عمومی باکیفیت قوت گرفت .
ویلمرینگ، مامور ارشد موسسه حفاظتی گتی، معتقد است:
«این پیشرفتها به همراه تکنیکهای جدید تولید انبوه، آغازگر دورهای است که زیباییشناسی مدرن در مساکن، ادارات، مدارس، میادین ورزشی، ایستگاههای حملونقل، کتابخانه و … استفاده میشد. این ساختمانها برای خدمترسانی به مردم طراحی شده بودند. معماری مدرن این باور را تقویت کرد که همه باید به امکانات باکیفیت دسترسی داشته باشند. با اینکه موفقیت معماری مدرن بحثبرانگیز است اما افراد زیادی برای این امر تلاش کردند.»
اصول معماری مدرن
ویژگیهای پیشِ رو تنها برخی از ایدههایی است که بهصورت کلی مدرنیسم را تعریف میکنند. ازآنرو که معماری مدرن بسیاری از دورههای تاریخی و سبکهای معماری را پوشش میدهد، نمیتوان تمام این عوامل را برای همه آنها درست دانست. برخی از ایدهها بهطور طبیعی با مفاهیم دیگری انطباق پیدا کردند. بااینحال، سه عامل زیر بیشترین محبوبیت را کسب کردهاند:
ارجحبودن عملکرد
اصطلاح معروف معمار مشهور لوئی سالیوان، فرم تابع عملکرد است، خلاصه خوبی برای معماری مدرن محسوب میشود. سبکهای معماری مدرن معمولا بر اساس منطق پیش میروند. سالیوان در این شعار خود از معمار روم باستان، ویتروویوس، الهام گرفته است؛ همه آثار باید دارای استحکام، فایده و زیبایی باشند. این ایده را میتوان در «ماشین زندگی» لو کوربوزیه نیز بهوضوح مشاهده کرد.
نبود تزئینات
از آنجایی که منطق، اصل راهبردی معماری مدرن محسوب میشود، مشخص است که داشتن تزئینات امری معمول نیست. برای مدرنیستها، راهحلی ساده و صریح بسیار زیباتر از هر نوع تزئین بیمعنی است. طراحان بهدنبال این بودند که ساختمانهایی بیزمان طراحی کنند. پس هر تزئینی که کاربردی نداشته باشد، به این سبک وارد نمیشود.
بااینحال شما میتوانید برای این اصل استثنائاتی نیز قائل شوید؛ چطور میتوان مطمئن شد که هر جز از ساختمان از منطقی پیروی میکند؟
یکی از قانونشکنان بالقوه، لودویگ میس وندروهه نام داشت. او به سادگی باور داشت و جمله «کمتر، بیشتر است» از او معروف شده است. بااینحال، میس وندروهه به تیرهای نمایان و دیوارهای سفید در پروژههایش مشهور بوده است. اینکه سازه را که میتواند با دیوار پوشانده شود، آشکار کنیم تزئینات محسوب میشود؟
خطوط صاف
خطوط «صاف» نیز از دیگر ویژگیهایی است که از ایده فرم تابع عملکرد نشأت میگیرد. بسیاری از آثار مدرنیستها شامل سقفهای مسطح و سایر سطوح افقی است که برای همپوشانی حجمها جابهجا میشوند. اصول این پویایی همچنان روشن و صریح باقی مانده است. این ایده از صداقت در ارائه مصالح ساختمانی به وجود میآید.
سبکهای معماری مدرن
در اینجا سعی میکنیم سبکهای نمادین معماری مدرن را برای آشنایی شما با تاریخ طراحی و درک بهتر برخی از آثار تاثیرگذار معماری مدرن تحلیل کنیم. آنچه معمولا نقطه مشترک سبکهای معماری مدرن محسوب میشود، تمرکز بر منطق است؛ معماری مدرن معمولا هر مزاحمت بصری غیرضروری را حذف میکند و فضاها را به عملکردهای اصلی آنها بازمیگرداند.
سبک بینالملل
سبک بینالمللی احتمالا مشهورترین شکل معماری مدرن باشد. در واقع مردم اغلب از واژه سبک مدرن و سبک بینالمللی به جای هم استفاده میکنند.
جنگ جهانی اول مایه الهام معماران شد تا دوباره دنیای اطراف خود را تصور کنند و همین موضوع باعث شد معماران هلند، فرانسه و آلمان بهدنبال طراحی بر اساس منطق باشند. این تصمیم تا حدودی به این دلیل گرفته شد که خیلی از ساختمانها کاملا بیربط به ارجاعات تاریخی تزئین شده بودند. البته نیاز به تولید سریع و انبوه ساختمان، نوآوری در مصالح ساختمانی نیز از دیگر دلایل بود.
اعلامیههایی برای تعریف قواعد سبک معماری مدرن نوشته شد که در معروفترین آنها گروهی متشکل از 28 معمار اروپایی در کنگرهای بهنام سیام، کنگره بینالمللی معماری مدرن، گرد هم آمدند و آن را تدوین کردند.
برخی از بنامترین معمارهای معروف سبک معماری مدرن را میتوانید در وبسایت معماری دنبال کنید. لو کوربوزیه، میس وندروهه، ریچارد نئوترا و فیلیپ جانسون از آن جملهاند.
باهاوس
مدرسه باهاوس در سال 1919 توسط والتر گروپیوس پایهگذاری شد. این مدرسه بر اساس ایدههای عملکردگرایانهای که بعدها جانسون و هیچکاک آنها را سبک بینالمللی نامیدند، عمل میکرد. مشابه سبک بینالملل، مدرسه باهاوس و بنیانگذار آن بهدنبال طراحی باکیفیت برای همگان بودند.
به همین دلیل باهاوس استانداردهای مدرنی را برای هنرهای زیبا، مبلمان، طراحی گرافیک ، تایپوگرافی و مسائل دیگر تدوین کرد و نهایتا جو سیاسی آلمان منجر به انحلال آن شد. ساختمان مدرسه باهاوس در دسائو را والتر گروپیوس طراحی کرد که میتوان آن را نمونه بسیار خوبی برای اصول معماری باهاوس دانست.
معماری مدرن میانه قرن بیستم
مدرنیسم میانه قرن اغلب پاسخی امریکایی به سبک بینالمللی درنظر گرفته میشود. در واقع برخی از معماران مشهور این سبک همچون لودویگ میس وندروهه پس از اینکه از اروپا به امریکا مهاجرت کردند و در عین حال از معماران باهاوس نیز محسوب میشدند، این سبک را پایهگذاری کردند.
اگرچه طرحهای اصلی این سبک بین سالهای 1930 تا 1960 ایجاد شدند اما هنوز هم مبلمان و برخی عناصر طراحی این سبک محبوب هستند.
مشابه سبک بینالملل، معماری مدرن میانه قرن هم بهدنبال طراحی برای آیندهای عقلانی بود تا فضاها بهویژه خانه را مجددا تجسم بخشد. عناصری مانند همپوشانی و جابهجایی سطوح با خطوط صاف، شفافیت فضایی و کاربرد شیشه که کاربر را به طبیعت وصل میکند و رنگهای جاندار (بهخصوص قهوهای و نارنجی، خاکستری و سرمهای) نشانههای این سبک هستند. این رنگها اغلب با رنگهای ساده یا تکرنگ طبیعی ترکیب میشدند.
برخی از معماران بنام این سبک را میتوان میس وندروهه، آیلین گری، ریچارد نئوترا، چارلز و ری ایمز، لوئی باراگان و اسکار نیمایر نام برد.
اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم از لحاظ تاریخی قبل از سبک بینالملل قرار دارد، ازاینرو آثار اکسپرسیونیستی را نمونههای اولیه معماری مدرن میدانند. این آثار را معمولا نمونههای معماری آوانگارد اروپایی در سالهای 1905 تا 1930 تشکیل میدهند. ایدههای اصلی معماری مدرن را میتوان در این سبک جستجو کرد؛ اشکال یا حجمهای جدید، ترکیب مصالح جدید عصر صنعتی، ارتباط با طبیعت.
معماری اکسپرسیونیستی بینشی از مشکلات اجتماعی و سیاسی آن زمان به ما میدهد. بسیاری از پروژههای این سبک معماری مدرن تنها روی کاغذ باقی ماندند زیرا در مبارزه اقتصادی پس از جنگ جهانی اول فرصت کمی برای ساختوسازهای اینچنینی وجود داشت.
معماران آن دوره اغلب کهنهسربازان جنگ جهانی بودند که تجربیاتشان از جنگ به اکسپرسیونیسم منجر شد؛ تغییری آرمانی و رمانتیک در زمان صلح. تمایز مهم آن با معماری مدرن این بود که در ایدههای مدرنیستی بهدنبال منطق بودند و در اکسپرسیونیسم، معماری را اثری هنری میدانستند.
دستیل
یکی از بارزترین ویژگیهای جنبش مدرنیست هلندی که دستیل نام دارد، استفاده از رنگهای قرمز، آبی و زرد است. حتی کسانی که اطلاع زیادی از این سبک معماری مدرن ندارند، احتمالا میتوانند شباهتهایی با نقاشی موندریان پیدا کنند. از آنجایی که طراحان بهدنبال سادهسازی اجزای اصلی بودند، طبیعی است که از پالت رنگی پایه استفاده کنند.
در کنار استفاده صریح از رنگها، سایر ویژگیهای سبک دستیل با دیگر ویژگیهای معماری مدرن مطابقت دارد. نمونه مشهور سبک دستیل، خانه ریتفلد شرودر است که گاهی بهعنوان تنها مرجع تمامعیار این سبک شناخته میشود.
کانستراکتیویسم(ساختارگرایی)
کانستراکتیویسم یا ساختارگرایی یکی از برندهای معماری مدرن است که در سالهای بین جنگ جهانی اول و دوم در جماهیر شوروی آغاز شد. مانند بیشتر سبکهای معماری مدرن در این فهرست، با جنبشی هنری و ارزشهایی مشابه همراه بوده است.
همانطور که از شواهد مکتوب پیداست، این سبک بسیار تحت تاثیر کمونیسم و فناوریهای جدید ساخت و طراحی سازه قرار داشته است.
با وجود ساختمانهایی به سبک کانستراکتیویسم، معماران این سبک در جایگاهی بین مجسمهساز و معمار قرار دارند. برج تاتلین مطمئنا یکی از بهترین نمونههای این سبک است که سازه آن شما را به یاد برج ایفل میاندازد. این بنا یادبودی برای صنعت بود که البته بیشتر کمینترن را یادآوری میکرد. برجی از آهن، شیشه و فولاد که 1300 فوت ارتفاع داشت و شامل عناصر هندسی بود که در آن مراسمهای عمومی برگزار میشد.
متابولیسم
متابولیسم جنبش مدرنیسم ژاپنی در معماری بود. شاید نام آن بیشتر به زیستشناسی مربوط باشد، آن هم به این خاطر است که متابولیستها معتقد بودند که معماری و شهرها باید بهصورت کلی چیزهایی زندگیبخش باشند. پس از جنگ و با رشد جمعیت و گسترش شهرنشینی در دهه 1960 ژاپن، تمایل به چنین انعطافی منطقی است.
اشکال ساختمانهایی به سبک متابولیسم، ارگانیک و مدولار هستند که راه را برای گسترش و رشد در آینده نشان میدهند. نظریه متابولیسم توسط گروهی از دانشجویان زیر نظر کنزو تانگه با مجموعه مقالاتی به نامهای «شهر اقیانوس»، «شهر فضایی»، «پیش بهسوی فرم گروهی» و «ماده و انسان» ترویج شد. برج کپسولی ناکاگین یکی از بهترین نمونههای این سبک است.
بروتالیسم
بروتالیسم از واژه فرانسوی «بتن خام» نشأت میگیرد. ساختمانهای بروتالیست بهدلیل استفاده گسترده از بتن آشکار بههمراه عناصر فولادی و شیشهای یا سایر مصالح پشتیبان شناخته میشوند. مانند تمامی سبکهای معماری مدرن، سادهترین راهحل ممکن برای مسئله یا برنامهای فضایی، بهترین انتخاب است. صداقت در نمایش مصالح ساختمانی نیز در دستور کار این سبک قرار داشت، ازاینرو دیوارهای بتنی اغلب خالی استفاده میشدند.
بروتالیسم معمولا در پروژههای مسکن اجتماعی به کار میرفت، چون مینیمالیسم و عملکردگرایی آن، بهترین گزینه اقتصادی زمان بود. گاهی از آن بهعنوان سبکی بحثبرانگیز نام میبرند، چون مردم معتقد بودند نداشتن دکوراسیون آن را بیروح یا پست کرده است. دوران طلایی بروتالیسم را میتوان سالهای 1950 تا 1960 دانست.
Comments