اصطلاحات معماری

راهنمایی از اصطلاحات معماری برای معماران

تصویری از یک سبک معماری

اصطلاحاتی که کاملا در دایره لغات صنعت معماری جای گرفته‌اند و هر روز در موقعیت‌های بسیاری استفاده می‌شوند، معماران آن‌ها را به کار می‌برند و دانشجویان نیاز دارند آن‌ها را یاد بگیرند، در مجموعه‌ای به‌نام اصطلاحات معماری جمع‌آوری شده‌اند.

از Fabric of Building گرفته تا Corbusian Vernacular اصطلاحات معماری هستند که برای توصیف یک عمل، معنا، تجربه، روش فکری یا یک شی به کار می‌روند.

به‌ویژه از دانشجویان خواسته می‌شود که در مکالمات خود از این اصطلاحات معماری استفاده کنند تا دانش خود را نشان داده و درکشان را از موضوع بهبود بخشند. به‌علاوه این کار در مباحث و جلسات ارائه پروژه یا نظریه‌ها نیز کمک‌کننده است.

عامه مردم که با اصطلاحات معماری آشنا نیستند، برداشت اشتباهی از آن‌ها دارند و درحالی‌که ما از اصطلاحات «کاوش در مفهوم» چیزی یا مطالعه «دانه‌بندی شهری» لذت می‌بریم، معماران سعی در «ساده‌سازی» زبان خود دارند تا برای دیگران ساده‌تر و آشناتر شود.

در ادامه فهرست جامعی از اصطلاحات معماری رایج را یک‌جا آورده‌ایم تا برایتان یادآوری شوند یا برای اولین دفعه با آن‌ها آشنا شوید.

Adjacencies: مجاورت‌ها؛ هم‌ترازی مناسب دو مفهوم متفاوت.

Aesthetic: زیبایی‌شناختی؛ ظاهر یک چیز.

Amalgamation: ادغام؛ ادغام بیش‌ازحد چیزها.

Ambiguity: ابهام؛ وضعیت نامشخص، شل‌شدگی

Appropriate: برای خود برداشتن؛ استفاده و از آنِ خود کردن.

Arcade: رواق؛ گذرگاه سرپوشیده با ردیف ستون‌ها.

Archway: درگاه یا دروازه؛ ورودی با طاق مازه‌دار یا تیزه‌دار.

Architectural Symmetry: تقارن معمارانه؛ نوعی ویژگی که دو طرف نمای یک ساختمان، آینه‌ای از یکدیگر باشند.

Articulate: مفصل؛ بیان منسجم ایده.

Balcony: بالکن؛ سکویی بیرون‌زده از دیوار.

Balustrade: نرده؛ محافظی در برابر افتادن یا کمک به راه‌رفتن.

Banal: خسته‌کننده به زبان معماری.

Bespoke: سفارشی؛ فردی و منحصربه‌فرد.

Blobitecture: سبکی در معماری که از حباب به‌عنوان کانسپت استفاده می‌کنند.

Brace: مهاربند؛ عنصری تقویت‌کننده یا تثبیت‌کننده یک قاب معماری.

Bracket: براکت یا دستک؛ تکیه‌گاهی برای عناصر آویزان.

Brutalism: بروتالیسم؛ سبک معماری مبتنی بر اشکال بتنی.

Building Envelope: پوشش ساختمان؛ عناصری که ساختمان را می‌پوشاند.

Cantilever: طره؛ عنصری که تنها از یک سمت به دیواری متصل است و سمت دیگر آن بدون هیچ ستونی رهاست.

Casement Window: پنجره لولادار؛ قاب پنجره‌ای که از یک محور عمودی لولا شده و به سمت داخل یا خارج ساختمان باز می‌شود.

Catalyst: کاتالیزور؛ شی یا رویدادی که باعث تسریع یک ایده یا تغییر اساسی می‌شود.

Celebrate: عَلَم‌کردن؛ طراحی چیزی که یک ویژگی خاص از خود یا محیط اطرافش را برجسته می‌کند.

Charette: شارت؛ کارگاه فشرده طراحی و نقد.

Classical Architecture: معماری کلاسیک؛ سبکی از معماری برگرفته شده از ساختمان‌های یونان و روم باستان.

Colonnade: سایه‌گذر؛ تعدادی ستون که رشته‌ای از طاق‌های پیوسته یا سرستون‌های افقی را نگه می‌دارد.

Column: ستون؛ پایه ساختاری نگهدارنده.

Concept: کانسپت؛ مهم‌ترین بخش و نیرو محرکه پشت یک طرح.

Contemporary: معاصر؛ طرح امروزی.

Context: بستر؛ حالت موجود و تاریخ یک سایت.

Corbusian: کوربوزیه‌ای؛ الهام‌گرفته‌شده و یادآور معمار فرانسوی لو کوربوزیه.

Courtyard: حیاط؛ فضایی باز و رو به آسمان که معمولا درون ساختمان محصور است.

تصویری از یک سبک معماری

Create a gesture: طراحی یا ساخت چیزی که محرک احساس و عمل دیگران باشد.

Curate: انتخاب‌کردن.

Curvilinear: منحنی‌الخط؛ دارای شکلی منحنی.

Deconstruction: دیکانستراکشن؛ سبکی از معماری که تفکیک طرح به اجزای سازنده خود را توصیف می‌کند.

Device: دستگاه؛ شیئی که چیزی را فراهم می‌کند.

Diagrammatic: خوانا.

Dimension: ابعاد؛ اندازه چیزی.

Dissonance: هم‌بسته‌نبودن و کمبود ارتباط بین دو ایده.

Domesticity: خانگی؛ توصیفی از خانه‌بودن یک مکان.

Dormer Window: پنجره شیروانی؛ پنجره عمود بر سقف شیبدار برای تامین فضا، ارتفاع و نور بیشتر.

Duality: دوگانگی؛ مجموعه‌ای از مفاهیم مکمل مانند روشن و تاریک، یینگ و یانگ، ساخته‌شده و ساخته‌نشده.

Dynamic: پویا؛ چیزی که دربردارنده بخش‌های کاربردی مختلف است.

Eaves: پیش‌آمدگی لبه‌ بام؛ لبه بیرون‌زده پشت‌بام که مشرف بر دیوار خارجی است.

Eclectic: از منظر بصری آشفته و سفارشی.

Elevation: نما؛ پوسته خارجی ساختمان، اتاق یا شی.

تصویری از یک سبک معماری

Enfilade: یک رشته اتاق؛ اتاق‌هایی که در یک خط مستقیم قرار گرفته‌اند.

Ergonomy: ارگونومی؛ طراحی مناسب چیزی توسط انسان برای استفاده.

Explores the notion: کاوش مفهوم؛ آزمایش و جستجو در ایده چیزی.

Exposed Rafters: تیر یا خرپای آشکار؛ تیر یا خرپایی که درون سازه پنهان نشده‌اند.

Extrapolate: واکاوی یک مسئله برای رسیدن به نتیجه منطقی.

Fabric: جداره؛ پوسته ساختمان یا شهر.

Facade: نما؛ دیوار خارجی یا ظاهر یک ساختمان.

Fenestration: پنجره‌ها، درها و …، تزئینات بیرونی.

Floor Plan: پلان طبقات؛ چیدمان فضاها در یک ساختمان.

Formal: رسمی؛ ترتیب دقیق.

Free-flowing Floor Plan: پلان آزاد؛ پلان طبقات ساده و بدون پیچیدگی و کارآمد.

Gable Roof: شیروانی، بامی با دو شیب به سمت جلو و عقب که در خطی موازی نمای ورودی به هم متصل می‌شوند.

Generative: مولد؛ توانایی تولید که معمولا در مورد یک کانسپت استفاده می‌شود.

Gentrification: استانداردسازی و عادی‌سازی و ارزش‌دهی به یک فضا.

Gesture: یک ویژگی از ساختمان که با کاربر ارتباط برقرار می‌کند.

Grain: معنای یک مکان.

Hardware: آهن‌آلات؛ اتصالات فلزی ساختمان مانند قفل، جفت، لولا، دستگیره و دسته.

Hierarchy: سلسله‌مراتب؛ توصیف‌کننده ترتیب عناصر براساس اهمیت آن‌ها.

Hipped Roof: بام چند بر؛ بامی با چهار شیب که در مرکز پشت بام به هم می‌رسند.

Holistic: تعهد به فکرکردن درباره چیزها از زاویه مناسب.

Homogeneous: همگن؛ مجموعه‌ای از اشیا با ویژگی یکسان.

Human scale: مقیاس انسانی؛ برای توصیف یک فضا در ساختمان.

Hybrid: ترکیبی؛ ترکیبی از دو ایده نامرتبط که با هم ادغام شده‌اند.

Iconic: نمادین؛ از نظر بصری چشمگیر.

Inspiration: نوعی از کانسپت که نقطه شروع یا قدم بعدی پروژه می‌شود.

Iteration: مرحله‌ای از یک فرایند.

Joinery: نازک‌کاری؛ نجاری.

Juxtaposition: هم‌نشینی؛ کنار هم قرارگیری دو متضاد برای اثرگذاری بیشتر.

تصویری از یک سبک معماری

Kitsch: طراحی بدسلیقه به‌دلیل زرق و برق یا احساسات بیش‌ازحد.

Language: چگونگی خوانش یا ظاهر یک ساختمان.

Legibility: خوانایی؛ کیفیتی که «زبان» مذکور در آن خوانده می‌شود.

Map out: نقشه‌کشیدن برای؛ فکرکردن به.

Masonry: بنایی از جنس سنگ، آجر یا بتن.

Massing: جرم‌گذاری؛ چیدمان ساده فضاهای موردنظر.

Materiality: نوع و کیفیت مصالح استفاده‌شده.

Metaphor: استعاره؛ نوعی از سخن که کلمه یا اصطلاحی برای شی یا عملی به کار می‌رود که در معنای واقعی اجرایی و کاربردی نیست.

Miesian: میسن؛ الهام‌گرفته و یادآور معمار آلمانی و امریکایی، میس وندروهه.

Modular: مدولار؛ توصیفی از یک سیستم ساختاری ساده برای یک ساختمان که می‌تواند تا بی‌نهایت ادامه داشته باشد.

Moment: توصیف یک حس یا هیجان هنگام تجربه اثر معماری.

Monolithic: مونولیت؛ یک شی الهام‌بخش، بزرگ و خالص.

Morphology: مورفولوژی؛ بررسی فرم، شکل و ساختار.

Motifs: موتیف؛ عنصر مهم طراحی که معمولا تکرار می‌شود.

Mullion: جرز؛ عنصر عمودی جداکننده شیشه‌ها در یک پنجره.

Negative/Positive space: فضای مثبت و منفی؛ برای مثال استفاده‌شده و استفاده‌نشده، درونی و بیرونی.

Negotiate: مذاکره؛ یافتن راه‌حل برای مسئله‌ای در طراحی.

Nodes: گره‌ها؛ نقاط اتصال یک شبکه، معمولا در جاده‌ها و مسیرها.

Nuance: تفاوت ظریف؛ فرق جزئی در بیان.

Order: سبکی کلاسیک در معماری.

Organic: ارگانیک؛ ظاهر طبیعی و اغلب منحنی.

تصویری از یک سبک معماری

Parapet: جان‌پناه؛ دیوار کم‌ارتفاع محصورکننده پشت‌بام.

Parametric: پارامتریک؛ اصول و روش طراحی ایجاد شده توسط الگوریتم.

Parti: تفسیر نموداری کانسپت طرح.

Pastiche: ساختگی؛ یک اثر هنری به تقلید از سبک یک اثر، هنرمند یا دوره‌ای دیگر.

Penetrate: نفوذ؛ به درون راه یافتن.

Permaculture: کشاورزی پایدار؛ توسعه کشاورزی با هدف پایداری و خودکفایی.

Phenomenology: پدیدارشناسی؛ درک حسی از آگاهی انسانی و اشیا با تجربه مستقیم.

Pillar: پایه؛ ساختاری نگهدارنده مانند ستون.

Pilotis: ساختاری نگهدارنده مانند ستون.

Play with: آزمون و خطای یک طرح مفهومی.

Poché: بخشی از پلان یا مقطع معماری که با هاشور یا رنگ پر شده است.

Pods: اشکال گرد و کوچک.

Portico: سرسرا یا هشتی؛ ایوان ورودی با ستون یا ستون و سقف.

تصویری از یک سبک معماری

Post-Industrial: پساصنعتی؛ زمین یا جامعه‌ای که در گذشته حول کار صنعتی تکامل یافته است.

Projection: برجستگی؛ بال جانبی، برج یا حاشیه پنجره‌ای که از ساختمان بیرون زده است.

Proud: بیرون‌زدن، مانند «پیشخوان از کابینت بیرون زده» یا «ساختمان من به‌دلیل اهمیتش از خط خیابان بیرون زده».

Program: برنامه؛ شکل‌دهنده بریف طراحی و تعیین‌کننده آنچه برای درون ساختمان نیاز است.

Programmatic adjacencies: مجاورت‌های برنامه‌ریزی‌شده؛ هم‌ترازی‌های هدفمند عناصر مختلف یک ساختمان.

Public Realm: قلمرو عمومی یا مشاع؛ ناحیه‌ای که برای عموم آزاد است.

Push/Pull: از قالب درآوردن فرم‌ها.

Rebate: شیار؛ باریکه تورفته.

Redundancy: حشو؛ وضعیتی که دیگر بعضی چیزها در آن فایده ندارد.

Rectilinear: متشکل از مربع مستطیل‌ها.

Regenerate: بازسازی؛ بهبود و جان‌بخشی.

Regionalism: منطقه‌گرایی؛ تئوری یا عمل براساس منطقه به‌جای سیستم‌های مرکزی مدیریت یا وابستگی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی.

Robust: قوی؛ ایده، روش یا شی بی‌عیب‌ونقص و معقول.

Roofline: خطِ بام؛ خطی که بالاترین قسمت ساختمان را نشان می‌دهد.

Scale: مقیاس؛ اندازه چیزی.

Section: مقطع؛ برش افقی، عمودی و قطری که موجب حذف یکی از بخش‌های انتخابی برای نشان‌دادن اجزای داخلی می‌شود.

Sequence: دنباله؛ توالی مشخص عناصر.

Served and Service: سرویس و خدماتی؛ توصیفی از مناطق و فضاهای زندگی و خدماتی.

Setback: عقب‌نشینی؛ عقب‌رفتگی درون دیوار.

Skin: پوسته؛ لایه بیرونی ساختمان، مصالح خارجی.

تصویری از یک سبک معماری

Solid/Void: نوعی کانسپت طراحی در جستجوی فضاهای بین و درون ساختمان‌ها.

Space: فضا؛ روشی دیگر برای توصیف ناحیه داخلی یا خارجی.

Spatial composition: ترکیب فضایی؛ چگونگی هم‌نشینی ساختمان و اجزای آن و تعامل با زمینه.

Stucco: گچ استفاده شده برای روکش و پوشش دیوارها و سقف‌ها.

Superimpose: روی هم گذاشتن؛ قراردادن چیزی بر روی چیزی دیگر.

Sustainability: میزان دوست‌دار محیط‌زیست بودن یک ساختمان.

Tectonics/Architectonics: مربوط به تکنولوژی ساخت.

Threshold: مرز بین دو فضا که معمولا با در، تغییر کفسازی یا چیزی مشابه نشان داده می‌شود.

Transparency/Opacity: شفافیت؛ میزان پیدایی یک شی از طریق دیگری (مثلا نگاه از پنجره به اتاق).

Truncated: لب‌بریده؛ شکلی که گوشه‌های آن بریده شده است.

Typology: گونه‌شناسی؛ زبان و ویژگی‌های یک شی یا محیط.

Uniformity: یکنواختی؛ چیدمان اشیایی که مشابه یکدیگرند.

Vernacular Architecture: معماری بومی؛ معماری بومی در پاسخ به روش‌های محلی ساخت‌وساز یک ساختمان، اقلیم بومی و نیازهای زندگی و سنت‌های محلی.

Verticality: میزان قد و قامت و ارتفاع.

راهنمای بهترین برنامه‌ها و نرم‌افزارهای معماری

Previous article

معمار کیست؟

Next article

You may also like

Comments

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *